مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم |
|
رفتی و راحت شد خیالت از همین مردم معلوم شد این خون سر از خون دل پر بود کار شکاف سر دگر از حد گذشت اینجا فضت و رب الکعبه گفتی خون به دلها شد در کربلا بابا نبودی اربأاربا شد دروازه ی کوفه نگویم وای بابا جان در مجلس نامحرمان بوی شراب تلخ
+ تاریخ جمعه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 19:46
نویسنده عليرضا رضائي
|
|