غزل مرثيه
مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم
حسن شدی که خدا حسن خود نشان بدهدبرای اهل زمین جلوه ای نشان بدهد
حسن شدی که علی فخر بر جهان بکندبه ابتران زمان یوسفی نشان بدهد
حسن شدی که نسیم بهار جنت راخدا درون زمین خودش نشان بدهد
خدا به فاطمه می خواست رخ عیان بکندو مجتبی ی علی را به او نشان بدهد
یل نبرد جمل فتنه را که پی کردیتمام دشمن مولا ز ترس جان بدهد#علیرضا_رضائی