مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم

چشم گریان من به سویت آمدم
رو پریشان من به کویت آمدم

یا رحیم دستگیر مهربان
با همه بار گناهم من به سویت آمدم

دست خالی را ببین ،یا رب تفضل کن به من
بی پناهم بی کَسم یا رب به سویت آمدم

مهربانم دل پریشانم خدای عاصیان
من زِ نفس خویش می ترسم ، به سویت آمدم

در دلم دارم فقط مهر امیر المومنین
با همین دارائیم امشب به سویت آمدم

کار من شد بی وفائی ای خدای با وفا
حسبی الله کفی یا رب به سویت آمدم

 

+ تاریخ  جمعه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 19:54 نویسنده  عليرضا رضائي |