مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم |
|
این نیزه ای که بر دهنت جا گرفته است آن پیر بی حیا که عصا را به کف گرفت تیری به چله منتظر تیر دیگر است می خواست تا که بگرداندت به پشت رأست بروی نی ،بدنت زیر دست و پا با یک هزار و نهصد و پنجاه زخم تو این پیرهن که مادرمان داد بحر تو وقت غروب حمله به سمت مخدرات
+ تاریخ جمعه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 19:55
نویسنده عليرضا رضائي
|
|