عمه ام شانه زده بر آتشین گیسوی من
کنده شد با شانه چندین تار از گیسوی من
ناز دارم دخترم زیبائیم از صورت است
جای چکمه نقش شد بر تاول آبروی من
بس که دستش سخت بوده چند دندانم شکست
لکنتم شیرین زبانم کرده ای بابای من
دیر شد بابا بیا موی سپیدم را ببین
ناز کن تو صورتم را ای گل زیبای من
یادم آمد در مدینه روی دستان عمو
خواب بر بازوی اکبر ناز بر سیمای من
جای خواب ناز اکنون کعب نی می بوسدم
مجلس اغیار و مستی چوب بر بابای من
آنقدر بر سینه می کوبم که بیمارات شوم
من سپاهت می شوم شاهنشه تنهای من
#علیرضا_رضائی