مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم

سمت خیمه آمدند و بی حیایی می کنند
گریه ی اطفال را دیدند و ولوا می کنند
مست بودند و برای اذیت اهل حرم
آب را بر خیمه ی عباس تو وا می کنند
گوشواره می کشیدند و برای طفل خویش
مزد جنگ نا برابر را محیا می کنند
یک نفر آمد بخندد بر دل زار رباب
گاهوارِ بی علی را تابِ حسرت می دهند
ناله ی واویلتا بر روی لبهای همه
بحر دلداری به زنها ضرب سیلی می کنند
زینب آل علی مرد آفرین روزگار
یک تنه یک لشکر و کفار شادی می کنند

 

 

 

+ تاریخ  جمعه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 19:58 نویسنده  عليرضا رضائي |