مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم

دلتنگم از قدیم ، دل از دست داده ام
تنها تر از همیشه ، به پایت فتاده ام

در دوره ای که رنگ خزان می شود دلم
تنها به لطف مرحمت ات ایستاده ام

من شکوه دارم از خدا ز نبود شما ولی
عیب از من است که لایق نبوده ام

کارم سه شنبه ها ز فراقت گلایه است
از این دل خراب ، دل از دست داده ام

باید برای دیدن تو چشم دل گشود
چشم سرم به یاد تو از دست داده ام

دستی ز مهربانی خود بر سرم بکش
با دست خالیم به وصالت رسیده ام

من عاقبت بخیر دعاهای مادرم
با یاد مادر تو به اینجا رسیده ام

هر روز من شده به دعای فرج تمام
با نام حضرتت به تعالی رسیده ام
#علیرضا_رضائی

 

+ تاریخ  جمعه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 23:1 نویسنده  عليرضا رضائي |