مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم

می رسد نغمه به عالم که محرم آمد
مادحین باز بخوانید که ماتم آمد

بوی اسپند رود از در هر خانه برون
ماه شب های عزای گل خاتم آمد

چایی و روضه ی این بزم محیا بکنید
عاشقان اشک بگیرید محرم آمد

بانگ چاووش بلند است بگوئید حسین
نغمه ی حضرت زهراست محرم آمد

این سیاهی و علم خورده به دیوار ولی
با عنایات شما هست که ماتم آمد

دست ما را برسانید ، حسینیهٔ تان
این گدا هست که در بزم محرم آمد

کافِه یِ خلق شده باز چنان آلوده
تا که بر چشم سیاهم نمی از غم آمد

سایه ی لطف شما از سر ما کم نشود
دست ما را که گرفتید محرم آمد

جرم ما پیش تر از پیش ولی لطف شما
چشم گریان شده ای هست که با غم آمد

روز محشر همه گریان و لبم خنده کنان
دست زهراست که روزی محرم آمد
#علیرضا_رضائی

 

 

+ تاریخ  دوشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 19:2 نویسنده  عليرضا رضائي |