مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم |
|
زمان واقعه وقتی که شد در این گودال عصا زنان دوسه تا پیر مرد میرفتند سنان نیزه به دست و یکی دو چله ی تیر شلوغ بود و هیاهو یکی نفس میزد و خنجری که نبرید حنجر پاکت سر عزیز خدا را به رأس نی زده اند عقیله ی عرب آمد پی برادر خویش نشد که زود بیاید ، نشد بپوشاند غنیمتی که نمانده و نیست انگشتر و گفت مادر او بین این همه جنجال هنوز داشت رمق ناگهان به او گفتند و تکه کرد به یک نیزه ی شکسته حسین
+ تاریخ دوشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 19:5
نویسنده عليرضا رضائي
|
|