مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم |
|
تمام قامت من خم شده در این صحرا شکسته شد کمرم داغ تو جگر سوز است نگاه کن پدرت را چگونه آمده ام برای بردن تو عمه آمده کمکم چگونه جمع کنم پاره های پیکر تو شبیه دانه ی تسبیح پاره گشته تنت تو را به جرم علی بودنت چنین کردند هنوز تکه ای از دست تو در این صحراست تو خاتمی به نگین پدر عزیز دلم
+ تاریخ یکشنبه دوم خرداد ۱۴۰۰ساعت 10:18
نویسنده عليرضا رضائي
|
|