مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم |
|
پیر مردی که به لب داشته یک روضه ی سخت داغ در قلب خودش ریخته بود از سر حزن روضه ی سیلی و مسمار و در و کوچه کم است اینکه یک مرد ببیند که ندارد یاور سر جدت چه شده از چه به این روز افتاد نا مرتب شده از چه همه اعضای حسین تن ناموس شما رخت اسارت کردند عمه ات شیر زن دختر شاه نجف است کس به ناموس شما چشم جسارت نکند نه لباس از تن تان رفت به غارت نه نگین جا نماز از چه کشیدند ز پاهای شما پیر هستی بگذارند عصا برداری نه عبایی و نه عمامه بمیرم آقا تشنه بودی و لبت پر ترک و خونی بود ای سواره تو نکش سمت خودت آقا را
+ تاریخ چهارشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۰ساعت 18:47
نویسنده عليرضا رضائي
|
|