مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم |
|
بابا بگو چگونه سرت پر ز خون شده این خون بروی این لبت از چه در آمده بابا مگر خلیل شدی آتش از کجاست این بوی نان نشانه ی جای امیر نیست در بین راه کاکل مویت چه شد پدر اصلاً ببین چه آمده بر حال و روز من آخر بگو چه آمده با گونه های تو بابا دوباره سر به سر غم گذاشتی با درد پای پر ورمم راضیم پدر اینجا کمی تو حرف بزن جان دخترت بابا شبیه مادر تو گشته ام درست دستم گرفته عمه که من راه میروم حالا که آمدی تو مرا با خودت ببر
+ تاریخ چهارشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۰ساعت 21:6
نویسنده عليرضا رضائي
|
|