مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم

بابا بگو چگونه سرت پر ز خون شده
رگهای گردنت ز چه رو جوی خون شده

این خون بروی این لبت از چه در آمده
دندان پیش روی تو از چه در آمده

بابا مگر خلیل شدی آتش از کجاست
خاکستر نشسته به موی تو از کجاست

این بوی نان نشانه ی جای امیر نیست
بابا تنور خانه که جای امیر نیست

در بین راه کاکل مویت چه شد پدر
این زخم های روی سرت از چه شد پدر

اصلاً ببین چه آمده بر حال و روز من
شب هم سیاه شد از حال و روز من

آخر بگو چه آمده با گونه های تو
این ضرب‌ِ چیست آمده بر گونه های تو

بابا دوباره سر به سر غم گذاشتی
بابای من قدم به دو چشمم گذاشتی

با درد پای پر ورمم راضیم پدر
اصلاً برای دلخوشیت راضیم پدر

اینجا کمی تو حرف بزن جان دخترت
قهری مگر تو با دل من جان دخترت

بابا شبیه مادر تو گشته ام درست
پهلو شکسته سینه پر از غصه ام درست

دستم گرفته عمه که من راه میروم
دارم شبیه مادر تو راه میروم

حالا که آمدی تو مرا با خودت ببر
دستم بگیر جان پدر با خودت ببر
#علیرضا_رضائی

 

 

+ تاریخ  چهارشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۰ساعت 21:6 نویسنده  عليرضا رضائي |