مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم

مهربان بابا دلم را در نجف گم کرده ام
من خودم را بین طوفان حرم گم کرده ام

دیده ام هرگز ندیده از حریمت خوب تر
با عطایت کل ذنب ام را حرم گم کرده ام

سیل زوارت مرا در خود کشید و عاقبت
چشم دل تا وا نمودم چشم سر گم کرده ام

مستی ام از حد گذشته نام تو مستانه است
از ضریحت خوشه چیدم عقل خود گم کرده ام

صحن مادر در کنارت به چه تلفیقی شده
خانه زادم در کنارت شهر خود گم کرده ام

بیشتر از پیش می گویم علی عشق من است
من زبان وا کرده با نامت دلم گم کرده ام

کل قرآن نامتان بوده و در شأن شماست
آیه ی تطهیر ، من آلودگی را با شما گم کرده ام

صفحه صفحه از غزل در وصفتان ناقص بود
شعرِ بی نامِ شما را در سرم گم کرده ام

بهترین لحظه برای نوکرت آغوش توست
من خودم را در همان آغوش تو گم کرده ام

رزق هر روز مرا فرزندتان چون می‌دهد
کیل خود در پیش مردم را خودم گم کرده ام

باز در روضه به یاد حضرت خون خدا
دیده را خون کرده و من خویشتن گم کرده ام

#علیرضا_رضائی
#امیرالمومنین
#امام_علی

 

 

+ تاریخ  چهارشنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۰ساعت 20:18 نویسنده  عليرضا رضائي |