مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم

شاید کمی ز جسم شما را رها کنند
آنان که تیغ را به وجود تو جا کنند

شاید برای خستگی خود که هم شده
دست از سر گلوی عزیزت رها کنند

با خنجری که کند تر از هر چه کند بود
بر استخوان گردن تو زخم وا کنند

با جای مهر و پینه همان پیر مردها
یک ضربه با عصا به تنت باز جا کنند

بی شک غروب روز دهم را خدا کند
دشمن کمی ز مادرتان هم حیا کنند

وقتی هنوز جان به تنت بود بر زمین
از حمله سمت خیمه و آل ات اِبا کنند

سر را برید و برد به غارت ولی چرا
در پیش چشم خواهر تو بر هوا کنند

#علیرضا_رضائی
#ظهر_عاشورا
#امام_حسین

+ تاریخ  جمعه چهاردهم آبان ۱۴۰۰ساعت 14:38 نویسنده  عليرضا رضائي |