مردانه آمدم که نگویند یک زنم / اما زنانه بر بدنت گریه می کنم

می آید از یک چاه آه خانمان سوزی
خیبر شکن دارد به لب آوای جان سوزی

 از داغ انسیه نشسته کنج نخلستان
مانند درب خانه دارد اشک پر سوزی

حیدر کسی که شیر میدان رشادت بود
حالا ببین دارد چه احوال جگر سوزی

بعد از نبی جز فاطمه دیگر چه کس دارد
آقای عالم خوانده از آن روز در سوزی

من در درون خانه زهرا پشت در می سوخت
با آن مصیبت جان من با جان او می سوخت

ناگه هجوم آمد به سمت خانه و دیدم
 میخی که پهلوی گلم را روی در می دوخت

آنجا دقیقاً آتش نمرود بر پا شد
اما خلیل الله با آن شعله ها می سوخت

با خون او یک دشت لاله در زمین روئید
پروانه ام آخر در آن جنجالها می سوخت

در یک جدال نابرابر بی مروت ها
کردند کاری که دلم تا انتها می سوخت

با آن مصیبت دیده اش دریای خون بارید
خورشید هم در آسمان از این عزا می سوخت

شرمنده ی روی رسول الله گردیدم
زیرا که زهرا بعد او در شعله ها می سوخت

بی فاطمه تنها در این احوال می گریم
از دوریت زهرا شکسته بال می سوزم

من که صف اول درون غزوه ها بودم
حالا نگر مانند یک تب دار می سوزم

#علیرضا_رضائی
#ایام_فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا
#غزل_مرثیه

 

 

 

 

+ تاریخ  شنبه ششم آذر ۱۴۰۰ساعت 19:12 نویسنده  عليرضا رضائي |